زندگی شیرین
 
 

 

 

                          به وبلاگ من خوش اومدی

 

                                                               


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 5 مهر 1398برچسب:, :: 23:5 :: توسط : وحید -حسن

                 نامه ای از طرف مادر غضنفر به غضنفر

 

 

 

گضنفر جان سلام! ما اينجا حالمان خوب است. اميدوارم تو هم آنجا حالت خوب باشد. اين نامه را من ميگويم و جعفر خان کفاش برايد مينويسد. بهش گفتم که اين گضنفر ما تا کلاس سوم بيشتر نرفته و نميتواند تند تند بخواند،‌ آروم آروم بنويس که پسرم نامه را راحت بخواند و عقب نماند.
وقتي تو رفتي ما هم از آن خانه اسباب کشي کرديم. پدرت توي صفحه حوادث خوانده بود که بيشتر اتفاقا توي
 ۱۰ کيلومتري خانه ما اتفاق مي افته. ما هم ۱۰ کيلومتر اينورتر اسباب کشي کرديم. اينجوري ديگر لازم نيست که پدرت هر روز بيخودي پول روزنامه بدهد. آدرس جديد هم نداريم. خواستي نامه بفرستي به همان آدرس قبلي بفرست. پدرت شماره پلاک خانه قبلي را آورده و اينجا نصب کرده که دوستان و فاميل اگه خواستن بيان اينجا به همون آدرس قبلي بيان.
آب و هواي اينجا خيلي خوب نيست. همين هفته پيش دو بار بارون اومد. اوليش ۳روز طول کشيد ،دومیش ۴روز . ولي اين هفته دوميش بيشتر از اوليش طول کشيد

،‌آن کت شلوار نارنجيه که خواسته بودي را مجبور شدم جدا جدا برايت پست کنم. آن دکمه فلزي ها پاکت را سنگين ميکرد. ولي نگران نباش دکمه ها را جدا کردم وجداگانه توي کارتن مقوايي برايت فرستادم.
پدرت هم که کارش را عوض کرده. ميگه هر روژ۸۰۰-۹۰۰ نفر آدم زير دستش هستن. از کارش راضيه الحمدالله. هر روز صبح ميره سر کار تو بهشت زهرا،‌ چمنهاي اونجا رو کوتاه ميکنه و شب مياد خونه.
ببخشيد معطل شدي. جعفر جان کفاش رفته بود دستشويي حالا برگشت. 
اون يکي خواهرت هم امروز صبح فارغ شد. هنوز نميدونم بچه اش دختره يا پسره . فهميدم بهت خبر ميدم که بدوني بالاخره به سلامتي عمو شدي يا دايي.
راستي حسن آقا هم مرد! مرحوم پدرش وصيت کرده بود که بدنش را به آب دريا بندازن. حسن آقا هم طفلکي وقتي داشت زير دريا براي مرحوم پدرش قبرميکند نفس کم آورد و مرد!.
همين ديگه .. خبر جديدي نيست.
.:‌گضنفر جان خواستم برات يه خرده پول پست کنم، ‌ولي وقتي يادم افتاد که ديگه خيلي دير شده بود و اين نامه را برايت پست کرده بودم
.


 


ارسال شده در تاریخ : شنبه 18 آذر 1391برچسب:, :: 22:43 :: توسط : وحید -حسن

 

 

 انشای دانش آموز کلاس دوم دبستان

  ما حيوانات را خيلي‌ دوست داريم، بابايمان هم همينطور. ما هر روز در مورد حيوانات حرف مي‌زنيم ، بابايمان هم همينطور. بابايمان هميشه وقتي‌ با ما حرف مي زند از حيوانات هم ياد مي‌کند، مثلا امروز بابايمان دوبار به ما گفت؛ توله سگ مگه تو مشق نداري که نشستي پاي تلويزیون؟ و هر وقت ما پول مي خواهيم مي گويد؛ کره خر مگه من نشستم سر گنج؟چند روز پيشا وقتي‌ ما با مامانمان و بابايمان مي رفتيم خونه عمه زهرا اينا يک تاکسي داشت مي زد به پيکان بابايمان. بابايمان هم که آن روي سگش آمده بود بالا به آقاهه گفت؛ مگه کوری گوساله؟ آقاهه هم گفت؛ کور باباته يابو، پياده مي شم همچين مي زنمت که به خر بگي‌ زن دايي، بابايمان هم گفت: برو بينيم بابا جوجه و عين قرقي پريد پايين ولي‌ آقاهه از بابايمان خيلي‌ گنده تر بود و بابايمان را مثل سگ کتک زد. بعدش مامانمان به بابايمان گفت؛ مگه کرم داري آخه؟ خرس گنده مجبوري عين خروس جنگي بپري به مردم؟

 تلوزيون را هم که خيلی‌ حيوان نشان
امي دهد دوست مي داريم، لبته علی‌ آقا شوهر خاله مان مي گويد که تلوزيون فقط شده راز بقا،حتی قديماهم همش گربه و کوسه نشون ميداد. ما فکر مي‌کنيم که منظور عليی آقا کارتون پينوکيو باشه چون هم توش گربه نره داشت هم کوسه هم پينوکيو که دروغ مي گفت.

فاميل های ما هم خيلی‌ حيوانات را دوست دارند، پارسال در عروسی منوچهر پسر خاله
مان که رفت قاطيی مرغ ها، شوهر خاله مان دو تا گوسفند آورد که ما با آن ها خيلي‌ بازی کرديم ولي‌ بعدش شوهر خاله مان همان وسط سرشان را بريد! ما اولش خيلی‌ ترسيديم ولي‌ بابايمان گفت چند تا عروسي‌ برويم عادت مي‌کنيم، البته گوسفندها هم چيزی نگفتند و گذاشتند شوهر خاله مان سرشان را ببرد، حتما دردشان نيامد. ما نفهميديم چطور دردشان نيامد. ما نتيجه مي گيريم که خيلی‌ خوب شد که ما در ایران به دنيا آمديم تا بتونيم هر روز از اسم حيوانات که نعمت خداوند هستند استفاده کنيم و آنها را در تلوزيون
ببينيم در موردشان حرف بزنيم و عکس‌های آن ها را به ديوار بچسبانيم و به آن ها مهرورزی کنيم و نمی دانيم اگر در ایران به دنيا نيامده بوديم چه غلطی بايد می کرديم.

      بياييد باحيوانات با مهربانی رفتار كنيد و هر روز از آنها ياد كنيدمثل خانواده من


ارسال شده در تاریخ : شنبه 18 آذر 1391برچسب:, :: 22:31 :: توسط : وحید -حسن

پدرم همیشه میگوید "این خارجی ها که الکی خارجی نشده اند، خیلی کارشان درست بوده که توی خارج راهشان داده اند" البته من هم میخواهم درسم رابخوانم؛ پیشرفت کنم؛ سیکلم را بگیرم و بعد به خارج بروم. ایران با خارج خیلی فرغ دارد. خارج خیلی بزرگتر است. من خیلی چیزها راجب به خارج میدانم.



تازه دایی دختر عمه ی پسر همسایه مان در آمریکا زندگی میکند. برای همین هم پسر همسایه مان آمریکا را مثل کف دستش میشناسد. او میگوید "در خارج آدم های قوی کشور را اداره میکنند"

مثلن همین "آرنولد" که رعیس کالیفرنیا شده است. ما خودمان در یک فیلم دیدیم که چطوری یک نفره زد چند نفر را لت و پار کرد و بعد... البته آن قسمتهای بی تربیتی فیلم را ندیدیم اما دیدیم که چقدر زورش زیاداست، بازو دارد این هوا. اما در ایران هر آدم لاغر مردنی را می گذارند مدیر بشود. خارجیها خیلی پر زور هستند و همه شان بادی میل دینگ کار میکنند. همین برج هایی که دارند نشان میدهد که کارگرهایشان چقدر قوی هستند و آجر را تا کجا پرت کرده اند.



ما اصلن ماهواره نداریم. اگر هم داشته باشیم؛ فقط برنامه های علمی آن را نگاه میکنیم. تازه من کانال های ناجورش را قلف کردهام تا والدینم خدای نکرده از راه به در نشوند. این آمریکایی ها بر خلاف ما آدمهای خیلی مهربانی هستندو دائم همدیگر را بقل میکنند و بوس میکنند. اما در فیلمهای ایرانی حتا زن وشوهرها با سه متر فاصله کنار هم مینشینند. همین کارها باعث شده که آمار تلاغ روزبه روز بالاتر بشود.



در اینجا اصلن استعداد ما کفش نمیشود و نخبه های علمی کشور مجبور میشوند فرار مغزها کنند. اما در خارج کفش میشوند. مثلاً این "بیلگیتس" با اینکه اسم کوچکش نشان میدهد که از یک خانوادهی کارگری بوده، اما تا می فهمند که نخبه است به او خیلی بودجه میدهند و او هم برق را اختراع میکند. پسرهمسایه مان میگوید اگر او آن موقع برق را اختراع نکرده بود؛ شاید ما الان مجبوربودیم شبها توی تاریکی تلویزیون تماشا کنیم.



از نظر فرهنگی ما ایرانیهاخیلی بی جمبه هستیم. ما خیلی تمبل و تنپرور هستیم و حتی هفته ای یک روز را هم کلاً تعطیل کرده ایم. شاید شما ندانید اما من خودم دیشب از پسر همسایهمان شنیدم که درخارج جمعه ها تعطیل نیست. وقتی شنیدم نزدیک بود از تعجب شاخدار شوم. اما حرفهای پسر همسایه مان از بی بی سی هم مهمتر است.
ما ایرانیها ضاتن آی کیون پایینی داریم. مثلن پدرم همیشه به من میگوید "تو به خر گفته ای زکی". ولی خارجیها تیزهوشان هستند. پسر همسایه مان میگفت در آمریکا همه بلدند انگلیسی صحبت کنند، حتا بچه کوچولوها هم انگلیسی بلدند. ولی اینجا متعسفانه مردم کلی کلاس زبان میروند وآخرش هم بلد نیستند یک جمله ی ساده مثل I lav u بنویسند. واقعن جای تعسف دارد.

.......................


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:, :: 23:2 :: توسط : وحید -حسن

AMENEH


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:, :: 12:9 :: توسط : وحید -حسن

زندگی میکنم ... حتی اگر بهترین هایم را از دست بدهم!!! چون این زندگی کردن است که بهترین های دیگر را برایم میسازد بگذار هر چه از دست میرود برود؛ من آن را میخواهم که به التماس آلوده نباشد، حتی زندگی را .

(ارنستو چگوارا)


ارسال شده در تاریخ : جمعه 15 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 23:18 :: توسط : وحید -حسن

شناخت تعدادی از سمی ترین موجودات دنیا که تماس با آنها به هر نحوی می تواند خطر مرگ را به دنبال داشته باشد، خالی از لطف نیست.

به گزارش مهر، در زیر لیستی از سمی ترین موجودات دنیا که تماس با آنها خطر مرگ برای انسان و سایر موجودات را دارد آورده شده است.

"عنکبوت بیوه سیاه" که با خالهای قرمز زیر شکم خود به راحتی قابل شناسایی است در سراسر دنیا به خصوص در نقاط گرمسیر و کشاورزی یافت می شود و مسمومیت ناشی از سم آن، 15 برابر از سم مار زنگی خطرناکتر است.

"زنبق مرگ" که برگهای آن ممکن است با پیاز وحشی اشتباه گرفته شود. در آمریکای شمالی و سیبری یافت می شود و برای انسان و حیوانات خطرناک است. اثر سم آن با سوزش لبها شروع می شود و کاهش ضربان قلب و دمای بدن، کما و پس از آن مرگ را به همراه دارد.

"قورباغه سمی طلایی" در کلمبیا یافت می شود. این قورباغه کوچک با 1.5 اینچ قد، سمی ترین موجود زنده شناخته شده است. سم آن روی پوستش قرار دارد و هر چیزی که آن را بخورد فوراً از پا درمی آید   

   هر کدام از این قورباغه ها یک میلی گرم سم روی پوست خود دارد که برای کشتن 10 هزار موش و یا 10 تا 20 انسان کافی است.

"عقرب مرگ خرامان" در مناطق گرم شمال آفریقا و خاور میانه یافت می شود. با یک نیش دم خود می تواند یک انسان را از پا در آورد.

"قارچ کلاه مرگ" یکی از کشنده ترین قارچها است که 30 گرم از آن برای کشتن انسان کافی است. سم آن موجب زردی، مرگ کاذب و سرگیجه می شود. معمولاً درمان آن تعویض کلیه است.

گمار تایپه ای"، این خزنده مهلک آسیایی 50 برابر از مار کبرا کشنده تر است. ذره ای به اندازه یک بلور کوچک نمک از سم این مار برای از پا در آوردن انسان کافیست.

"عنکبوت سرگردان برزیلی"، این عنکبوت تقریباً هر سال 5 نفر را در سراسر دنیا می کشد. سم آن درد شدید، تعریق بسیار و از دست دادن هشیاری را به همراه دارد. این عنکبوت بیشتر بین خوشه های موز یافت می شود.

"ماهی سنگی" در کف آبهای استرالیا یافت می شود. خارهای پشت آن برای از پا در آوردن کسی که آن را لگد می کند کافیست. مرگ در ظرف چند ساعت حتمی است.

"عروس دریایی مرگبار" یکی از سمی ترین حیوانات دنیا است که سم آن در کمتر از دو دقیقه قربانی خود را می کشد.


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 22:57 :: توسط : وحید -حسن

تصاویر افعی سبز چشم یاقوتی گروهی از دانشمندان انگلیسی با کاوش در جنگلهای آسیای جنوب شرقی موفق شدند گونه ای جدید از خزندگان را که یک افعی چشم یاقوتی است شناسایی کنند. به گزارش خبرگزاری مهر، محققان بین سالهای 1999 تا 2004 نمونه هایی از این افعی را در تایلند، لائوس و ویتنام پیدا کردند و آنها را برای یافتن ویژگیهای آناتومیکی و ژنتیکی و با هدف طبقه بندی گونه های جدید در آزمایشگاه مورد بررسی قرار دادند.


"آنیتا مالهوترا"، زیست شناس مولکولی دانشگاه بنگور در انگلیس در این خصوص توضیح داد: "ما تنها چند نمونه از این گونه را می شناسیم و در حقیقت افراد کمی در دنیا امکان دیدن این مار را دارند. می دانیم که زیستگاه این حیوانات واقعا اندک است."

براساس گزارش نشنال جغرافی، مالهوترا و همکارانش علاوه بر این گونه جدید افعی که Cryptelytrops rubeus نام دارد موفق شدند یک گونه دیگر بسیار شبیه به آن را با چشمهای درخشان در جنوب شرقی کامبوج کشف کنند که Cryptelytrops cardamomensis نام دارد.


1- در این عکس، یک نمونه از گونه جدید مار Cryptelytrops rubeus یا افعی سبز چشم یاقوتی که در جنوب شرقی آسیا کشف شده به دور یک شاخه پیچیده است. برپایه مطالعات اخیر، این افعی در زیرگروه خانواده Crotalinae جای دارد که در جنگلهای نزدیک به "هو چی مین" واقع در تپه های ویتنام جنوبی و در جلگه های "لانگ بیان" در کامبوج زندگی می کند.

- هضم سنگین- این قورباغه لقمه ای بزرگتر از دهان این افعی سبز چشم یاقوتی است، به طوریکه بلافاصله پس از گرفتن این عکس شکار را رها می کند. نمی دانیم که علت رها کردن این قورباغه نور فلاش دوربین بود و یا اینکه نتوانست آن را بخورد. مالهوترا در این خصوص توضیح داد: "واقعا سخت است که بدانیم این خزندگان از چه تغذیه می کنند. مارها دستگاه هاضمه بسیار فعالی دارند و تقریبا می توانند همه چیز به جز چند مورد به خصوص مثل موهای پستانداران را هضم کنند. بنابراین، یک قورباغه به حدی قابل هضم است که تقریبا هیچ باقیمانده ای از آن در معده مار نمی ماند."

3- استتارکننده حرفه ای- یک Cryptelytrops rubeus تبحر بالایی در استتار خود در میان گیاهان ویتنام دارد. زندگی بر روی درختان به خاطر توانایی منحصربفرد این خزنده در هضم غذا امکانپذیر است.

 

4- یک جواهر کمیاب- یک Cryptelytrops rubeus سر خود را در پارک ملی "کت تین" در ویتنام جنوبی بالا نگه می دارد. این پارک محلی امن برای زندگی این افعی های کمیاب است.

 

ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 1:22 :: توسط : وحید -حسن




 

 



 


 



 

عکس های دیدنی از حیوانات دو سر


ارسال شده در تاریخ : جمعه 8 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 23:19 :: توسط : وحید -حسن

 آیا می دانید که نقره صد ها بار بیش از سایر مواد ضد عفونی قوی تر است و ششصدو پنجاه نوع ميکروب را از بین می برد ـ
 آیا می دانید که فیل بالغ روزانه 220 کیلو گرام غذا و 200 لیتر آب مصرف میکند ـ

 آیا می دانید که حنجره زرافه تار صوتی ندارد و گنگ است ـ آیا می دانید که تنها غذائی که خراب نمی شود عسل است ـ
 آیا می دانید که پلکک زدن زنان دو برار پللک زدن مردان است ـ

 آیا می دانید که قدیمترین بنا در شمال توکیو است پنجصد هزار سال قدمت دارد ـ

 آیا می دانید که حلزون می تواند تا سه سال بخوابد ـ

 آیا می دانید که روزانه 14000 نفر به بیماری ایدز مبتلا می شوند ـ

 آیا می دانید که زمانیکه عطسه میکنید قلب شما به اندازه یک میلیونم ثانیه ایستا میشود ـ

 آیا می دانید که خوک به لحاظ فیزیک بدن قادر به دیدن اسمان نیستند ـ

 آیا می دانید که مقاوم ترین ماهیچه در بدن زبان است ـ

 آیا می دانید که لایه پوستی که آرنج دست را پوشیده هر ده روز یکبار عوض میشود ـ

 آیا می دانید که در هر قطره آب 3300 ملیون اتم وجود دارد ـ

 آیا می دانید که تجربه نشان داده ست که مرغ با شنیدن موسیقی بزرگترین تخم را میگـــذارد ـ

 آیا می دانید که مورچه کارگر تا پنج سال و مورچه ملکه تا بیست و پنج سال عمر میکند ـ

 آیا می دانید که زنبور عسل دو معده دارد یکی برای جمع آوری عسل و دیگری برای هضم غذا ـ

 آیا می دانید که مورچه نسبت به بدن اش بزرگترین مغز را دارد ـ

 آیا می دانید که موش های صحرایی چنان تکثیر پیدا میکند که در عرض هجده ماه دو موش صحرایی قادرند یک ميلیون
فرزند داشته باشند ـ

 آیا می دانید که جنین انسان بعد از هفده هفته می تواند خواب هم ببیند ـ

 آیا می دانید که گربه و سگ پنج نوع گروپ خون دارند در حالیکه انسان چهار نوع گروپ خون داد ـ

 آیا می دانید که روباه همه چیز را خاکستری رنگ می بیند ـ

 آیا می دانید که 1300 کره زمین در سیاره مشتری جای میگیرد ـ

 آیا می دانید که سریعترین پرنده شاهین است و میتواند تا سرعت 200 کیلو متر در ساعت پرواز کند

 آیا می دانید که در شیلی صحرایی وجود دارد که هزاران سال میشود در آن باران نباریده ـ

 آیا میدانید که خرگوش و طوطی تنها حیواناتی استند که بدون برگشتن به عقب پشت سر خود را ببینند ـ

 آیا می دانید که میزان انرژی که خورشید در یک ثانیه تولید میکند برای تولید برق مورد نیاز تمام کشور های جهان برای
مدت یک ملیون سال کافی است ـ

 آیا می دانید که دریای در کمبوج است که شش ماه از شمال به جنوب و شش ماه دیگر از جنوب به شمال آب در آن جریان دارد ـ

 آیا می دانید که طول قد هر انسان سالم برابر هشت وجب دست خود اوست ـ

 آیا می دانید که شبکه چشم انسان 135 ميلیون سلول احساس دارد که مسئوولیت گرفتن تصاویر و تشخیص رنگها را بر عهده دارند ـ

 آیا می دانید که بدن انسان پنجاه هزار کیلومتر رشته عصبی دارد ـ

 آیا می دانید که تنها موجود ایکه میتواند به پشت بخوابد انسان است ـ

 آیا می دانید که چشم سالم انسان میتواند ده ميلیون رنگ مختلف را ببیند و از هم دیگر جدا نماید ـ

 آیا می دانید که همه نوزادان میگو نر متولد میشوند و بعد از چند هفته بخشی از نوزادان به ماده تبدیل میشوند ـ

 آیا می دانید که تعداد افرادی که در اثر گزندگی زنبور میمیرند بیش از افرادی استند که در اثر مار گزدگی میمیرند ـ

 آیا می دانید که حس بویایی خرس تقریباً صد برابر قوی تر از حس بویایی انسان است

 آیا می دانید که نزدیکترین ستاره به ما یکسال نوری فاصله دارد ـ

 آیا می دانید که انسان برای اولین بار در سال 1783 م بود که پرواز را تجربه کرد و توانست هشت کیلو متر با بالن پرواز
کند ـ

 آیا می دانید که یکصدو پنجاه ميلیون سال پیش امریکایی جنوبی از افریقایی جنوبی از نظر جغرافیایی جدا شده است ـ

 آیا می دانید که جمیعت جهان تا پنجاه سال آینده از مرز نه میلیارد نفر خواهد گذشت ـ

 آیا می دانید که که گرمترین سیاره منظومه شمسی زهره می باشد این سیاره درجه حرارت تقریباً ثابتی دارد که برابر با
462 سانتی گراد می باشد ـ

 آیا می دانید که عمر خورشید پنج ميلیون سال می باشد ـ

 آیا می دانید که عمر کهکشان راه شیری ده ملیارد سال می باشد ـ

 آیا می دانید که مساحت کره زمین 515 ميلیون کیلو متر است ـ

 آیا می دانید که کهکشان راه شیری اضافه تر از صد ميلیون ستاره دارد ـ


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, :: 23:0 :: توسط : وحید -حسن

بهاربيست                   www.bahar-20.com

 

بهاربيست                   www.bahar-20.com          بهاربيست                   www.bahar-20.com          بهاربيست                   www.bahar-20.com

بهاربيست                   www.bahar-20.com


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, :: 1:24 :: توسط : وحید -حسن

دستها !

يک توپ بسکتبال تو دست من تقريباً 19 دلار ميارزه .

يک توپ بسکتبال تو دست مايکل جوردن تقريباً 33 ميليون دلار ميارزه.

بستگي داره تو دست کي باشه .

يک توپ بيس بال تو دست من شايد 6 دلار بيارزه .

يک توپ بيس بال تو دست راجر کلمن 4.75 ميليون دلار ميارزه.

بستگي داره تو دست کي باشه ..

يک راکت تنيس تو دست من بدون استفاده است .

يک راکت تنيس تو دست آندره آقاسي ميليونها ميارزه .

بستگي داره تو دست کي باشه .

يک عصا تو دست من مي تونه يه سگ هار رو دور کنه .

يک عصا تو دست موسي درياي بزرگ رو مي شکافه .

بستگي داره تو دست کي باشه .

بستگي داره تو دست کي باشه .

يک تيرکمون تو دست من يک اسباب بازي بچگانه است .

يک تيرکمون تو دست داوود يک اسلحه قدرتمنده .

بستگي داره تو دست کي باشه .

دوتا ماهي و پنج تيکه نون تو دست من دوتا ساندويچ ماهي ميشه.

دوتا ماهي و پنج تيکه نون تو دستاي عيسي هزاران نفر رو سير ميکنه .

بستگي داره تو دست کي باشه .

همونطور که مي بيني، بستگي داره تو دست کي باشه .

پس دلواپسي ها، نگراني ها، ترس ها، اميدها، روياها، خانواده ها و نزديکانت رو به دستان خدا بسپار چون ...

بستگي داره تو دست کي باشه.

اين پيام تو دستاي توست .

باهش چي کار مي کني؟

بستگي داره تو دستاي کي باشه !

لبخند بزن، روز خوبي داشته باشي !

.............................................
 


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:, :: 23:3 :: توسط : وحید -حسن

از لحظه‌ای که در یکی از اتاق‌های بیمارستان بستری شده بودم، زن و شوهری در تخت روبروی من مناقشه بی‌پایانی را ادامه می‌دادند.   زن می‌خواست از بیمارستان مرخص شود و شوهرش می‌خواست او همان جا بماند.  

از حرف‌های پرستارها متوجه شدم که زن یک تومور دارد و حالش بسیار وخیم است. در بین مناقشه این دو نفر کم کم با وضیعت زندگی آنها آشنا شدم.   یک خانواده روستائی ساده بودند با دو بچه. دختری که سال گذشته وارد دانشگاه شده و یک پسر که در دبیرستان درس می‌خواند و تمام ثروتشان یک مزرعه کوچک، شش گوسفند و یک گاو است.   در راهروی بیمارستان یک تلفن همگانی بود و هر شب مرد از این تلفن به خانه‌شان زنگ می‌زد. صدای مرد خیلی بلند بود و با آن که در اتاق بیماران بسته بود، اما صدایش به وضوح شنیده می‌شد. موضوع همیشگی مکالمه تلفنی مرد با پسرش هیچ فرقی نمی‌کرد: «گاو و گوسفندها را برای چرا بردید؟ وقتی بیرون می‌روید، یادتان نرود در خانه را ببندید. درس‌ها چطور است؟ نگران ما نباشید. حال مادر دارد بهتر می‌شود. بزودی برمی گردیم...»  

چند روز بعد پزشک‌ها اتاق عمل را برای انجام عمل جراحی زن آماده کردند. زن پیش از آنکه وارد اتاق عمل شود ناگهان دست مرد را گرفت و درحالی که گریه می‌کرد گفت: « اگر برنگشتم، مواظب خودت و بچه‌ها باش.» مرد با لحنی مطمئن و دلداری دهنده حرفش را قطع کرد و گفت: «این قدر پرچانگی نکن.» اما من احساس کردم که چهره‌اش کمی درهم رفت.  بعد از گذشت ده ساعت که زیرسیگاری جلوی مرد پر از ته سیگار شده بود، پرستاران، زن بی حس و حرکت را به اتاق رساندند. عمل جراحی با موفقیت انجام شده بود. مرد از خوشحالی سر از پا نمی‌شناخت و وقتی همه چیز روبراه شد، بیرون رفت و شب دیروقت به بیمارستان برگشت. مرد آن شب مثل شب‌های گذشته به خانه زنگ نزد. فقط در کنار تخت همسرش نشست و غرق تماشای او شد که هنوز بی‌هوش بود.  

صبح روز بعد زن به هوش آمد. با آن که هنوز نمی‌توانست حرف بزند، اما وضعیتش خوب بود. از اولین روزی که ماسک اکسیژنش را برداشتند، دوباره جر و بحث زن و شوهر شروع شد. زن می‌خواست از بیمارستان مرخص بشود و مرد می‌خواست او همان جا بماند.   همه چیز مثل گذشته ادامه پیدا کرد. هر شب، مرد به خانه زنگ می‌زد. همان صدای بلند و همان حرف‌هایی که تکرار می‌شد. روزی در راهرو قدم می زدم. وقتی از کنار مرد می‌گذشتم داشت می‌گفت: «گاو و گوسفندها چطورند؟ یادتان نرود به آنها برسید. حال مادر به زودی خوب می‌شود و ما برمی‌گردیم.»  

نگاهم به او افتاد و ناگهان با تعجب دیدم که اصلا کارتی در داخل تلفن همگانی نیست. مرد درحالی که اشاره می‌کرد ساکت بمانم، حرفش را ادامه داد تا این که مکالمه تمام شد. بعد آهسته به من گفت: «خواهش می‌کنم به همسرم چیزی نگو. گاو و گوسفندها را قبلا برای هزینه عمل جراحیش فروخته‌ام. برای این که نگران آینده‌مان نشود، وانمود می‌کنم که دارم با تلفن حرف می‌زنم.»   در آن لحظه متوجه شدم که این تلفن برای خانه نبود، بلکه برای همسرش بود که بیمار روی تخت خوابیده بود. از رفتار این زن و شوهر و عشق مخصوصی که بین‌شان بود، تکان خوردم. عشقی حقیقی که نیازی به بازی‌های رمانتیک و گل سرخ و سوگند خوردن و ابراز تعهد نداشت، اما قلب دو نفر را گرم می‌کرد.

 عكس و تصاویر زیبا برای زیباسازی وبلاگ شما -------------- بهاربیست دات كام ------------- bahar22.com ------------ عكس تصاویر زیباسازی وبلاگ فارسی


ارسال شده در تاریخ : جمعه 15 مهر 1390برچسب:, :: 23:15 :: توسط : وحید -حسن

 

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچك » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net كلیك كنید

خدا: بنده ی من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است.

بنده: خدایا !خسته ام!نمی توانم.

خدا: بنده ی من، دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخوان.

بنده: خدایا !خسته ام برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم.

خدا: بنده ی من قبل از خواب این سه رکعت را بخوان

بنده: خدایا سه رکعت زیاد است

خدا: بنده ی من فقط یک رکعت نماز وتر بخوان

بنده: خدایا !امروز خیلی خسته ام!آیا راه دیگری ندارد؟

 

خدا: بنده ی من قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا الله

بنده: خدایا!من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم می پرد!

خدا: بنده ی من همانجا که دراز کشیده ای تیمم کن و بگو یا الله

بنده: خدایا هوا سرد است!نمی توانم دستانم را از زیر پتو در بیاورم

خدا: بنده ی من در دلت بگو یا الله ما نماز شب برایت حساب می کنیم

بنده اعتنایی نمی کند و می خوابد

خدا:ملائکه ی من! ببینید من آنقدر ساده گرفته ام اما او خوابیده است چیزی به اذان صبح نمانده

او را بیدار کنید دلم برایش تنگ شده است امشب با من حرف نزده

ملائکه: خداوندا! دوباره او را بیدار کردیم ،اما باز خوابید

خدا: ملائکه ی من در گوشش بگویید پروردگارت منتظر توست

ملائکه: پروردگارا! باز هم بیدار نمی شود!

خدا: اذان صبح را می گویند هنگام طلوع آفتاب است ای بنده ی من بیدار شو

نماز صبحت قضا می شود خورشید از مشرق سر بر می آورد

ملائکه:خداوندا نمی خواهی با او قهر کنی؟

خدا: او جز من کسی را ندارد…شاید توبه کرد…عكس و تصاویر زیبا برای زیباسازی وبلاگ شما -------------- بهاربیست دات كام ------------- bahar22.com ------------ عكس تصاویر زیباسازی وبلاگ فارسی


ارسال شده در تاریخ : جمعه 15 مهر 1390برچسب:, :: 23:10 :: توسط : وحید -حسن

صفحه قبل 1 صفحه بعد

درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید.
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

باسلام وقتی اومدی تو وبلاگ من اگر عشقت کشید ما رو لینک کن                       ما هم اگر تونستیم  و وب شما بر جا بود شما رو لینک می کنیم






ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 28
بازدید ماه : 59
بازدید کل : 3693
تعداد مطالب : 14
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


src="http://LoxBlog.Com/fs/clocks/06.js">

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

خدمات وبلاگ نویسان جوان

bahar22

كد پرواز پرندگان